مالک وبلاگ

من فکر میکنم زندگی‌م را از چندین سال قبل به فروغ مدیونم من فکر میکنم تمام اشعارم را تمام ایده هایم و همه ی آن داستان های کوتاهی که نوشته‌م از خواندن آن دیوان کوچک اشعار او بود که که 5 سال پیش از کتابفروش پیر مردی رو به روی مصلی شهرمان خریدم. درست به خاطر ندارم چقدر اما کاش بیشتر میخردم و حالا که نمیتوانم داشته باشم‌ش به سراغ اشعار کاغذی‌ش میرفتم! من فکر میکنم با همه اشعار او البته به جز چند شعر سپید از او که بسیار زنانه هستند، ارتباط دارم. من فکر میکنم یاد گرفته‌م از او که چطور بفهمم آن چیز هایی را که میبینم و چطور نادانسته آن ها را به کلمه شرح دهم. حتی اگر کلمه‌ای نمیدانم! من از همان زمانی که دیوان اشعار او را خواندم اولین شعر مورد علاقه ام شعر قربانی از دفتر اسیر بود. جایی شاعر میگوید دردا که تا به روی تو خندیدم در رنج من نشستی و کوشیدی، اشکم چو رنگ خون شقایق شد آن را به جام کردی و نوشیدی! در این شعر مخاطب جملات خودِ شعر هستند اما من نمیدانم چرا همیشه از این دست شعر های فروغ را در ذهن خودم هنگامی که زمزمه میکنم خدا را مخاطب میگیرم و این برای من لذت بخش است. از اینکه با این جملات زیبا او را عذاب میدهم و او حتی زبانی ندارد تا پاسخی به من بدهد. دیگر شعر مورد علاقه‌ام از فروغ شعر دلم برای باغچه میسوزد از دفتر ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد است. جایی شاعر میگوید برادرم به فلسفه معتاد است برادرم شفای باغچه راددر انهدام باغچه می داندداو مست میکندذو مشت میزند به در و دیوار و سعی میکند که بگوید  بسیار دردمند و خسته و مایوس است او نا امیدیش را هم مثل شناسنامه و تقویم و دستمال و فندک و خودکارش همراه خود به کوچه و بازار می برد. این کلمه ها برای من همیشه آشنا هستند و من وقتی به گذشته ام مینگرم جز این کلمه ها از دهانم خارج نمیشود. گاهی فکر میکنم اگر فروغ زنده بود چگونه میتوانستم او را نبینم با اینکه چنیدن ماه است از اتاقم برای مدت زیاد بیرون نرفته ام اما این قدرت را احتمالا دارم که اگر او زنده شود این روزه نحس بکشنم. همیشه میخواستم مثل شاملو مرثیه ای برایش بنویسم اما اصلا دستم به این کار نمیرود هر بار که قصد میکنم احساس قاتل بود بمن دست میدهد انگار که من با این مرثیه او را دوباره خواهم کشت یا چیزی شبیه این. من اوایل کنجکاویم در شعر به سراغ شاملو میرفتم و از او تقلید میکردم اشعار خزئبل بسیاری که شبیه شاملوست دارم اما با اینکه زیاد فروغ خوانده ام هیچوقت نتوانستم روی شعری از او چیزی بنویسم! بهرحال اینجا سعی میکنم هر روز فروغ را مرور کنم و چند شعر از چند دیوان به اشتراک بگذارم.

کیکاوس دیوان

سلام وبلاگ خیلی محشری دارین
موفق باشین
پاسخ :

سپاسگذارم
کنار من فروغ بخوانید
شما هم موفق باشین

چقد قشنگ مینویسی تو لنتی *____*
وبتم عالیه حتما دنبالش میکنم
پاسخ :

سلام فندقی
اگه منظورت از این چیزیه که بالا نوشتم باید بگم کاملا چرند نوشتم فک کنم چند تا غلط گرامری هم داره
حتی نخوندمش ولی خیلی ممنونم در آینده ای نزدیک وختی حوصله مان سر جاااش آمد دوباه مینویسم این قسمتو.
بهم سر بزن من همیشه اینجا هستم روزی ده تا پست میذارم (ایجا پست گذاشتن محدوده) ولی خوب هستم دیگه
موفق باشی!
وبت هم ادامه بده هر روز بنویس

نه اتفاقا خیلی خوب نوشتی. یه متن کوتاه نوشتم دوس دارم قشنگتر شه میشه برام درستش کنی؟ ^^
باشه حتما سر میزنم و میخونم:))
و راجب اینکه گفتی یه وب اینجا بزنم باید بگم ک حوصله ندارم همونجا خوبه هرازگاهی مینویسم اونجام چون برام خاطره انگیزه برگشتم بهش دوباره :)
پاسخ :

بازم ممنون.. اره حتما، باعث افتخاره
و اینکه بله بلاگفا هم قدیمی تره و هم بلاگرهای بیشتری داره
منتظر متن ات هستم :)

مرسی مهربووون :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
طراح قالب و مالک وبلاگ | کیکاوس دیوان فروغ فرخزاد